دنیل کویل، نویسنده ی کتاب پرفروشِ کد استعداد [The Talent Code] میگوید شما میتوانید شانس های یک کودک را با فهم یک چیز کلیدی، بیاندازه بالا ببرید: سرافرازی، مادرزادی نیست، بلکه پرورش می یابد.
کویل به مدت دو سال، در نُه تا از مهمترین آکادمی های پرورش استعداد جهان رفت و آمد داشت- مکانهایی کوچک و جادویی که تعداد زیادی از ستاره های جهانی در ورزش، هنر، موسیقی و ریاضی را پرورش می دادند. و آنچه که فهمید این بود که والدین تصویر نادرستی ازنحوه پدیدآییِ نبوغ و استعداد به نمایش میگذارند. کویل می گوید استعداد شگرف در DNA کودکان حک نشده است، بلکه نتیجه یک الگوی متمایز و قدرتمند است، الگویی که مرکب از سه عنصر اساسی است: روشهای هدفمندِ تمرین، روش های خاصّ انگیزه دادن، و مربّیگری.
نحوه ی تمرین کودکان، چگونگی مواجهه شان با شکست، اینکه چگونه تحسین میشوند و چگونه مورد انتقاد قرار می گیرند، همگی در احتمال دستیابی به سرافرازی نقش دارند. کویل میگوید: "البته، همه ی آدمها رشد نمی کنند تا یک میکل آنژ یا یک مایکل جردن شوند"، اما درک این نکته که نبوغ تصادفی نیست، و نتیجه یک الگوی متمایز و قدرتمند است، به والدین کمک می کند تا به نوروفیزیولوژی یادگیری پی ببرند.
کویل میگوید چه وقتی که در زمین تنیسی کثیف در روسیه بود که بیش از 20 بازیکن برتر تنیس را پرورش داده بود، یعنی بیش از تعداد مربوط به تمام ایالات متحده، و چه وقتی هزاران مایل دورتر در یک آکادمی موسیقی کلاسیک در آدیرونداکز بود، مربیان پرورشگاههای استعداد "با ریتم مشابهی صحبت می کردند، دستورالعمل های مشابهی را ارائه می دادند وبا نگاه یکسانی به دانش آموزان خود می نگریستند. تمارین آنها روش های مشابهی داشت مانند آهسته کردن چیزها تا جایی که به طرز باورنکردنی ای سرعتشان کم شود، یا فشرده سازی تمرین در فضایی کوچک و سرعت بخشیدن به آن".
او متوجه شد آنچه که در مورد پرورشگاههای استعداد قابل توجه بود، این بود که "چقدر آنها بطرز شگفت آوری شبیه هم هستند". میخواهید در خانه، پرورشگاه استعداد خودتان را ایجاد کنید؟ در اینجا شش راهبرد کویل برای شکوفایی استعدادهای کودکان آورده شده است:
لحظات کوتاه و قدرتمند احتراق را تماشا کنید. تمرین عمیق کار آسانی نیست - نیاز به اشتیاق، انگیزه، پایداری و سوخت احساسی ای دارد که آن را عشق می نامیم.
تحقیقات جدید نشان می دهد که در مورد انگیزش، همه ما با معادل عصب شناختیِ ماشه به دنیا میآییم. وقتی هویت یک کودک با یک هدف درآمیخته می شود، ماشه چکانده میشود، و سونامیِ انرژی انگیزشیِ آزاد میگردد. کویل به پژوهشی که توسط مجموعه ای از نوازندگانِ جوان انجام شده اشاره می کند که در آن، آن نوازندگان جوانی که خود را [در آینده] به عنوان نوازندگانی بزرگسال پیش بینی میکردند، 400 درصد سریعتر از کودکانی که چنین پیش بینی ای نمیکردند، یاد می گرفتند. کویل می گوید: "این ژن ها نیستند که این کودکان را به موفقیت رساندند، بلکه این سوختی بود که درون یک ایده ی کوچک بود: من می خواهم مثل آنها باشم."
متوجه باشید که تمام تمرینات بصورت برابر داده نمی شود _به هیچ وجه. آکادمی های پرورش استعداد مدتهاست که واقعیت مهمی را که علم به تازگی در حال کشف آن است می دانند: کسب مهارت زمانی سرعت میگیرد که ما بر ریل توانایی هایمان حرکت کنیم، مرتکب اشتباه شویم و به اصلاح آنها بپردازیم _حالتی که به آن "تمرین عمیق" اطلاق میشود. نکته ی کلیدی: خطاها حکم نیستند؛ اطلاعاتی هستند که ما از آنها برای ایجاد جریان های مهارتیِ سریع و باتسلط استفاده میکنیم. كودكانی كه قادرند خطاها را شکست تلقی نکرده، بلکه به عنوان سوختِ یادگیری استفاده کنند، همانهایی اند كه در نهایت نابغه می شوند.
بدانید که تمرینِ آهسته، تمرین سازنده ایست. این تکنیک تقریبا در تمام پرورشگاه های استعداد رواج دارد، از تنیس تا ویولونسل تا ریاضی. دلیل اینکه مفید واقع میشود این است که: وقتی شما به آرامی عمل میکنید، میتوانید خطاهای بیشتری را احساس و رفع کنید - مربی خودتان میشوید تا جریان مهارتیِ بهتری ایجاد کنید. در میدومونت، یک مدرسه موسیقی کلاسیک هست که یویوما و ایتساک پرلمان از فارغ التحصیلان آن هستند، در آنجا قاعده این است که شما باید آنقدر آهسته بنوازید که یک رهگذر نتواند آهنگ را تشخیص دهد. همانطور که یکی از مربیان می گوید، "مهم نیست چقدر سریع انجامش میدهید. آن چه مد نظر است این است که چه میزان آهسته و درست میتوانید انجام دهید. "
تلاش کردن را تشویق کنید، نه توانایی ذاتی را. وقتی ما هوش یک کودک را ستایش می کنیم، او با کمتر خطر کردن واکنش نشان می دهد. اما وقتی تلاش کودکان را ستایش می کنیم، آنها بیشتر ریسک میکنند، بیشتر اشتباه میکنند، و بیشتر از اشتباهاتشان درس میگیرند - که این ماهیت تمرین و یادگیری عمیق است. این تصادفی نیست که آکادمی های پرورش استعداد از زبانِ مبتنی بر تلاش استفاده می کنند: بازیکنان تنیس روسی که ملاقاتشان کردم، تنیس "بازی" نمیکنند - کلمه ی مورد استفاده شان borot'sya است - یعنی مبارزه کردن.
تشویق به تقلید : کپی کردن یک میانبر عصبی برای مهارت است. اینکه خودتان را با وضوح تصور کنید که در حال تکمیل و پیشرفت در یک مهارت هستند، گام نخست بسیار خوبی برای این است که واقعا آن را انجام دهید، چه نوشتن باشد چه رقص. تیم گالوی، نویسنده و مربی تنیس، به دانش آموزان مبتدی از طریق تقلید یاد میدهد که بازی قابل قبولی را در بیست دقیقه از خود به نمایش بگذارند _بدون یک کلمه آموزش کلامی.
عقب ایستادن : تمرینی عمیق که مهارت کودک را رشد می دهد وبه گونه ایست که تنها می تواند از درون کودک برخیزد، نه از درون پدر و مادر، فارغ از اینکه چه نیت خوبی داشته باشند. همانطور که کارول دوک، روانشناسی از دانشگاه استنفورد می گوید، تمام توصیه های والدین به دو بخش اساسی تقسیم می شود: 1) توجه به آنچه فرزند شما مترصد آن است؛ 2) تمجید از تلاش آنها. به عبارت دیگر، وقتی عاشق میشوند متوجهشان باشیم، و به آنها کمک کنیم تا از انرژی آن عشق بطرز عاقلانه ای استفاده کنند.
کویل میگوید وقتی شما استعداد را یک فرایند در نظر میگیرید ، وقتی به دنبال اشتیاق درونی هستید، وقتی سیگنالهای آموزشی ای را که میفرستید درک میکنید_ زندگی تغییر میکند. این تغییر همچون اکثر تغییرات بزرگ، خود را به شیوه های جزئی نشان میدهد. کویل بیان میکند که "برای خانواده ما، این اتفاق زمانی میافتد که پسر ما یک آهنگ جدید دشوار برای نواختن پیانو دارد، و همسر من او را تشویق می کند که فقط اولین قطعه را، یا فقط پنج نوت اول را بارها و بارها تمرین کند، آهسته آهسته پیش برود تا زمانی که مهارت پیدا کند. یا وقتی دختران ما اسکی می کنند و با هیجان زدگی، ما را مطلع میکنند که چندین بار زمین خورده اند ، که باید نشانه ای از پیشرفت آنها باشد. " (مفهومی که برای اسکی کردن مناسبتر است تا یادگیری رانندگی یک خودرو).
با این حال، غالبا اینکه به کودکان بیاموزیم که استعداد ایجاد میشود و مادرزادی نیست، این فرصت را در اختیارشان میگذارد که به شیوه ای کاملا جدید به شکست خوردن نگاه کنند. شکست یک حکم نیست، مسیری رو به جلوست. و اشتباهات چیزهایی نیستند که بخاطرشان خجالت زده شویم، بلکه گامهایی در مسیر موفقیت هستند. بدون آنها سرافرازی امکان پذیر نیست.
دیدگاه خود را بنویسید